نمای ذهنی در سینما
گاهی دوربین با موضع گرفتن و حرکتهای خود از ما دعوت می کند که از دریچه چشم یک کاراکتر به وقایع نگاه کنیم. کارگردانهایی هستند که به ندرت از نمای ذهنی استفاده می کنند (هاوارد هاکز، جان فورد، کنجی میزوگوچی، ژاک تاتی)، ولی دیگران (آلفرد هیچکاک، آلن رنه) همیشه آن را به کار می گیرند.
گاهی دوربین با موضع گرفتن و حرکتهای خود از ما دعوت می کند که از دریچه چشم یک کاراکتر به وقایع نگاه کنیم . کارگردانهایی هستند که به ندرت از نمای ذهنی استفاده می کنند (هاوارد هاکز ، جان فورد ، کنجی میزوگوچی ، ژاک تاتی ) ، ولی دیگران ( آلفرد هیچکاک ، آلن رنه ) همیشه آن را به کار می گیرند.
از نظر تاریخی ، فیلمسازان تجربه با دوربین اول شخص یا دوربین به مثابه کاراکتر را از همان اوایل اختراع سینما شروع کردند . عینک مطالعه ی مادربزرگ ( ۱۹۰۱ ) دارای نماهای نقطه دید ذهنی است . از سوراخ کلید ، دوربین های دو چشم و دریچه های دیگر اغلب برای توجیه نقطه دید بصری استفاده می شد . در سال ۱۹۱۹ ابل گانس در فیلم من متهم می کنم از نماهای ذهنی زیادی استفاده کرد . دهه ی ۱۹۲۰ شاهد توجه فیلمسازان به ذهنیت است ، که در فیلمهایی چون قلب وفادار ( ۱۹۲۳ ) و زیبای نیورنه ( ۱۹۲۳ ) هر دو اثر ژان اپستاین ، واریته (۱۹۲۵) از ای . آ . دوپون ، آخرین خنده ( ۱۹۲۷ ) از مورنائو ، با صحنه ی مستانه ی معروفش ، و ناپلئون ( ۱۹۲۷ ) از ابل گانس دیده می شد .
بعضی ها معتقدند که در دهه ی ۱۹۴۰ نمای ذهنی – به خصوص حرکت دوربین ذهنی – در فیلم خانمی در دریاچه ( ۱۹۴۶ ) از رابرت مانتگومری کاملاً به افراط کشیده شد . تقریباً در سراسر فیلم ، دوربین دیدگاه قهرمان ، فیلیپ مارلو ، را بازنمایی می کند . ما او را تنها وقتی می بینیم که در آینه نگاه می کند . آگهیها با عناوین دلهره آور ! غیر متعارف ! از آن یاد می کردند . شمایید که به آپارتمان یک زن بلوند دعوت می شوید ! شمایید که ضربه ی مشت مظنون به قتل را روی فک خود احساس می کنید ! .
تاریخ به کارگیری این تکنیک نظریه پردازان سینما را تشویق به کندوکاو درباره این کرده است که آیا نمای ذهنی همذات پنداری بیننده را برمی انگیزد . آیا ما فکر می کنیم فیلیپ مارلو هستیم ؟ نظریه پردازان در دوره صامت تصور می کردند که ما تمایل به همذات پنداری با کاراکتری داریم که موضع او موضع دوربین است . ولی تئوریهای اخیر فیلم ؛ از چنین حرکتی پرهیز می کنند . فرانسوا تروفو می گوید که ما با کاراکتر نه وقتی که همراه او نگاه می کنیم ، بلکه وقتی که او به ما نگاه می کند ، همذات پنداری می کنیم . دوربین ذهنی نفی سینمای ذهنی است . وقتی جای یک کاراکتر را می گیرد ، بیننده نمی تواند با او همذات پنداری کند . سینما وقتی ذهنی می شود که نگاه بازیگر با نگاه تماشاگر تلاقی کند .